منظومه‌ی شمسی

منظومه شمسی
منظومه شمسی

داستان آسمان را چگونه برای خودمان تعریف می‌کرده‌ایم؟!

 

در زمانی نه چندان دور بشر با تکیه بر این اصل (!) که بهترین موجودات است و همه چیز برای آسایش او خلق شده در اقدامی نه چندان خودآگاه خودش را ساکن مرکز عالم تصور می‌کرد!

او ماه و خورشید را قرص‌هایی نورانی می‌دید که برای روشن کردن شب و روز او طراحی شده‌اند؛ در نتیجه وظیفه‌ی ستاره هم روشن است. البته در عین حال چون این اجرام چیزهای بسیار دور و تقریباً دست نیافتنی هستند بسیار هم عزیزند. مطمئناً اگر به انسان آن روزگار می‌گفتید «عالم بالا» بی‌درنگ آسمان را نشان می‌داد و ذره‌ای هم شک نداشت که بالا، بر‌تر کامل‌تر و هر چه‌ «ترِ» خوب داریم در آسمان جا می‌گیرد. این شد که اصلاً نجوم علم خوب و مهمی شد و دستی بر آسمان نداشتن جوری بی‌کلاسی در میان دانشمندان محسوب می‌شد!!

لحظه‌ای منصف باشیم و با این عینک به دنیای اطراف نگاه کنیم!



پویا محمد کاری

خیلی خوب بود! نسبت به بقیه ی مقاله ها هم نثر صمیمی تری داشت، از کار خوبتون ممتونم!